دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری: هدف از ارائه ی بحث بدعت همچنانکه در دو مطلب قبلی بیان شد این بود که مشخص شود بحث بدعت در دین از اهمیت بسزای برخوردار است و در این راه عده ای راه را به افراط طی کرده اند و عده ای دیگر ره به تفریط نهاده اند و برای روشن شدن مطلب بر آن شدیم که به بدعت از منظر لغوی-در مطلب اول بیان شد- نگاهی داشته باشیم و بعد به مفهوم بدعت در تفاسیر –بخش اول آن قبلا منتشر شد- پرداخته شد و در این مطلب بر آن هستیم که تحقیق قرطبی را به عنوان خاتمه بحث مفهوم بدعت در تفاسیر عرضه کنیم.
الحمد لله و الصلوات و السلام علی رسول الله ص و علی اله و صحبه اجمعین
مطالب ارائه شده در دو مطلب قبلی را میتوان چنین عنوان کرد:
بدع: به فتح باء و سکون دال، ظاهر کردن و پیدا کردن چیزی که قبل از آن، برای خلق و یادکرد و شناختی نبوده است. اینکه گفته میشود الله تعالی بدیع آسمانها و زمین است یعنی اینکه آنها را ابداع کرده است و این دو قبل اینکه الله تعالی آن دو را ابداع کند، چیزی نبوده اند که به خیالِ خیالپردازی برسد.
بدعت به کسر باء، هم، اسم چیزی است که ابداع کرده میشود چه دینی و چه غیر دینی و میگوییم: لقد جئت بأمرٍ بديع، امر بدیعی را آورده ای یعنی چیزی جدید و عجیب است. (بَدَعَ) الْبَاءُ وَالدَّالُ وَالْعَيْنُ أَصْلَانِ: أَحَدُهُمَا ابْتِدَاءُ الشَّيْءِ وَصُنْعُهُ لَا عَنْ مِثَالٍ، وَالْآخَرُ الِانْقِطَاعُ والْكَلَالُ.
ریشه بدعت از بدع است که بر دو اصل دلالت دارد یکی اول یک شیئ و ساخت آن شیئ بدون اینکه قبلا نمونه ای از آن بوده باشد و دیگری فروماندگی و درماندگی را میرساند. فَالْأَوَّلُ قَوْلُهُمْ: أَبْدَعْتُ الشَّيْءَ قَوْلًا أَوْ فِعْلًا: إِذَا ابْتَدَأْتُهُ لَا عَنْ سَابِقِ مِثَالٍ. مقاييس اللغة (1/ 209). مثال اول اینکه عرب گویند: ابدعت الشیئ چه سخن باشد و جه عمل و این را وقتی میگویند که سخنی یا عملی را شروع کنی که قبلا همانندی برای آن نبوده باشد.
قرطبی (متوفای ۶۷۱) در کتاب الجامع لاحکام القرآن) در بیان آیه ی 117 سوره مبارکه بقره چنین گوید:
در این آیه ۶ مسأله مطرح است (که دو مسأله اولی مربوط به بحث بدعت است و فقط همین دو مساله که به مبحث ما مربوط میشود در این مقال بیان میشود).
مسأله اول
در مورد صیغه ی کلمه ی بدیع که بر وزن فعیل از صیغه های مبالغه است و معنی آیه چنین است که الله تعالی ایجاد کننده و ابداع کننده و اختراع کننده آنها است بدون اینکه قبلاً نقشه ای بوده یا نمونه ای از آن بوده باشد. پس هرکس آنچه را که قبلاً نبوده و مثالی نداشته را بیاورد، به وی مبدع گویند و برای همین اصحاب البدع گفته میشود و بدعت را بدعت نامیده شده است زیرا این بدعت از خودش در آورده است بدون اینکه فعل یا قول امامی بر آن بوده باشد و در بخاری آمده است (نعمت البدعه هذه) یعنی چه نیکوست این بدعت یعنی قیام رمضان.
مسأله دوم
بدعت صادره از مخلوق است که دو حالت دارد یکی اینکه دارای اصل شرعی، است یا دارای اصل شرعی، نیست. اگر دارای اصل شرعی است پس این بدعت از زمره ی اعمالی است که الله تعالی به آن دعوت کرده و رسولش را به آن مخصوص گردانده است و جزو امور ممدوح قرار دارد.
اگر قبلاً مثالی برای آن نباشد مثلا جوانمردی و سخاوت و انجام عمل معروف - نیک شرعی- پس انجام این فعل نیز تحت حکم پسندیده ی شرعی است هرچند که فاعل آن اولین در این عمل نباشد و موید این کلام گفتار حضرت عمر است که فرمودند: نعمت البدعه هذه. زیرا از افعال خیر است و در حیز مدح قرار دارد و این عمل (قیام رمضان) را هرچند که رسول الله (ص) انجام داده اند ولی آن را ترک کرده و بر آن مداومت نورزیدند و مردم را بر آن جمع نکرده اند پس مداومت حضرت عمر و جمع کردن مردم بر آن و دعوت به آن، بدعت است ولی بدعتی ستوده شده و ممدوح است.
اما اگر بدعت بر خلاف اوامر الله و رسولش باشد پس در حیز نکوهش است. خطابی و غیر ایشان در همین معنا بیان داشته اند. قرطبی ادامه میدهد: من گویم که این معنای فرمایش رسول الله ص است که فرمودند: شَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ.
منظور بدعتی است که با قرآن و سنت و یا با افعال صحابه موافق نباشد و این معنا را در این حدیث نیز بیان داشته اند؛
: مَنْ سَنَّ فِي الإِسْلامِ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَأَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا بَعْدَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ وَمَنْ سَنَّ فِي الإِسْلامِ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا وَوِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَيْءٌ.
ترجمه: هرکس در اسلام راهی نیک را پایه گذاری کند، پس برای وی اجر آن عمل و آخر کسانی که بعد وی بدان عمل میکنند، ثابت است بدون اینکه از اجر عمل کنندگان کم کرده شود و هرکس در اسلام راهی بد و گناه را پایه گذاری کند بر وی گناه آن عمل و گناه عمل کنندگان بر وی ثابت است بدون اینکه از گناه عمل کنندگان کم شود.
این حدیث اشاره دارد بر اصل این مبحث یعنی مرزهای بین بدعت حسنه و سیئه مشخص میکند.
نتیجه گیری
1-بدعت چیزی است که در قبل نمونه ای نداشته باشد و میتواند حسنه یا سیئه باشد.
2-کسیکه یک امر شرعی همانند سخاوت بسیار و عبادت بسیار داشته باشد مورد تایید شرع است.
3-اگر کسی امر شرعی را با عمل به آن بین مردم رواج دهد و باعث عمل مردم به آن گردد، برای وی ثواب عمل کنندگان میرسد.